|
چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, :: 22:4 :: نويسنده : تنها
از عاقلان حساب دلم را جدا کنید حرف و حدیث کهنه خود را رها کنید
چیزی به شب نمانده به خلوت که میروید قدری دل شکسته مرا دعا کنید
امشب باز هوای دلم مثل همیشه طوفانی است و باران اشکهایم روی سرزمین کویر گونه هایم روان است
بعد از سقر ناگهانی بابا هنوز دل طوفانیم ارام نشده و هرزگاهی طوفانی تر میشود خدایا نمی دانم با این دل طوفانی چکنم در این سرزمین تنهایی و بی کسی احساس خفگی میکنم شمع وجودم ذره ذره اب میشود امیدوارم زودتر تمام شودکه دیگر از این زندگی خسسسته ام خسته ....................
![]() صفحه قبل 1 صفحه بعد ![]() |